English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6174 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
he was loath to go U بیمیل بود برفتن
he is not willing to go U مایل برفتن نیست
he insists on going U اصرار دارد برفتن
he was not inclined to go U مایل برفتن نبود
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
it stings the conscience U وجدان را نیش میزند
roundsman U کسی که گشت میزند
server U بازیکنی که توپ را میزند
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
rounder U کسی که دور میزند
bassist U کسی که ویلون سل میزند
he does nothing but talk U فقط حرف میزند
he coins money U گویی پول سکه میزند
It makes my stomach turn [over] . <idiom> U دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
the horse refuses the fence U اسب از پر چین عقب میزند
let me go U بروم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
smatterer U کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
milk walk U گشتی که شیر فروش میزند گشت
pone U کسیکه ورق بازی رابر میزند
cruisers U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruiser U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
let me go U بگذار بروم
iam d. to go U مایلم بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
i will go U که بروم میروم
i can go U میتوانم بروم
i ougth to go U باید بروم
i must go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
iam a to go U میترسم بروم
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
that is an offences to moralit U لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gold digger U زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
winging U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
shall i go? U ایا باید بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
in order that i may go U برای اینکه بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
i agreed to go U حاضر شدم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
i may go U ممکن است بروم
wisecracker U کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
card sharps U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
obstruction guard U میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
malingerers U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerer U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
close the door please U خواهش دارم
own a house U خانهای دارم
my a is 0 years U من 04سال دارم
i wish to stay here U میل دارم ...
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
i maintain U عقیده دارم که ...
it is in my recollection U یاد دارم
I need my e U من دوست دارم
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
i intend to stay here U خیال دارم که ...
I agree. U قبول دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I have a headache. U من سر درد دارم.
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم.
smatterer U کسیکه بریده بریده حرف میزند
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
precipitation U شتاب
in a hurry U در شتاب
hie thee U شتاب کن
speeds U شتاب
speeding U شتاب
haste U شتاب
hastiness U شتاب
expedience U شتاب
accelerator U شتاب
accelerators U شتاب
expediency U شتاب
acceleration U شتاب
speed U شتاب
pelted U شتاب
cursoriness U شتاب
over hasty U پر شتاب
at full lick U با شتاب
hustled U شتاب
unhurried U بی شتاب
unhurriedly U بی شتاب
hustle U شتاب
at leisure U بی شتاب
hustles U شتاب
pelts U شتاب
hustling U شتاب
acceleration lane U خط شتاب
pelt U شتاب
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
dispatches U کشتن شتاب
acceleration space U فضای شتاب
acceleration time U زمان شتاب
dispatch U کشتن شتاب
accelerometer U شتاب سنج
accelerating power U قدرت شتاب
despatching U کشتن شتاب
acceleration of gravity U شتاب گرانی
acceleration coefficient U ضریب شتاب
acceleration due to gravity U شتاب ثقل
acceleration of free fall U شتاب گرانی
acceleration of free fall U شتاب ثقل
apparent gravity U شتاب گرانی
apparent gravity U شتاب ثقل
acceleration of gravity U شتاب ثقل
acceleration of gravity U شتاب گرانش
angular acceleration U شتاب زاویهای
to come along U شتاب کردن
spatchcock U با شتاب جادادن
to look sharp U شتاب کردن
to make a hurry U شتاب کردن
to make haste U شتاب کردن
despatches U کشتن شتاب
transverse acceleration U شتاب عرضی
despatched U کشتن شتاب
skelpit U شتاب کردن
skelp U شتاب کردن
whirry U شتاب کردن
angular acceleratin U شتاب زاویهای
retardation U شتاب منفی
Recent search history Forum search
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1I need a reference so I came in office on friday to ask you if you can be one of my reference.
1The guy I know him has the ability to ferret out the facts.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1من نیاز به محبت دارم عشقم
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
2با درد بساز
2با درد بساز
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com